جدول جو
جدول جو

معنی نقاره خان - جستجوی لغت در جدول جو

نقاره خان
(نَ رِ نِ)
دهی است از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار. در 24 هزارگزی شمال غربی خسروآباد، در منطقۀ تپه ماهور سردسیری واقع است و 165 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین می شود. محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نقاره خانه
تصویر نقاره خانه
جایی که طبل و کوس و کرنا بنوازند، محل مخصوصی بر فراز سردرهای بلند که در آنجا هنگام اذان شام و سحر به مناسبت اجرای مراسم و تشریفات طبل و سرنا بزنند
فرهنگ فارسی عمید
(نَ رِ نِ)
دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان، در 10هزارگزی جنوب غربی سی سخت، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کبک کیان تأمین می شود. محصولش غلات و برنج و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و حشم داری و قالی بافی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نَقْ قا رَ / رِ نَ / نِ)
نقارخانه. جائی که در آن نقاره زنند. رجوع به نقارخانه شود.
- امثال:
شتر نقاره خانه است، نظیر: بیدی نیست که ازاین بادها بلرزد، گوشش از این حرفها پر است، پروائی ندارد
لغت نامه دهخدا
(غَ خوَرْ / خُرْ دَ)
نقاره نواختن. طبل زدن
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نقاره چی. نقارچی. که نقاره زند
لغت نامه دهخدا
(قَرَ بَ)
دهی از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی خاوری الیگودرز و کنار راه مالرو فرسش به فهره است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، لبنیات، تریاک، چغندرقند، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نَ رِ)
دهی است از دهستان شهرنو بالاولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد، در60هزارگزی شمال غربی طیبات، در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 260 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مالداری وقالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
کاسه گاه تبیره خانه محلی واقع در بلندی که از آن هر صبح (قبل از طلوع آفتاب) و هر شام (بعد از غروب خورشید) دهل و کوس و کرنا و نقاره وغیره نوازند. در این مورد دیولافوا نوشته است: نقاره چیان با آن کرناهای بلند قبل از طلوع آفتاب و بعد از غروب آن در بالای عمارت خانه برسم نیاکان باستانی خود بافتاب که بزرگترین نماینده قوای زنده طبیعت استسلام میدهند. از قدیم در پایتخت و شهرهای بزرگ ایران نقاره خانه وجود داشته و تا چندی پیش هنگام غروب در نقاره خانه (سر درباغ ملی تهران) نیز نقاره میزدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاره زدن
تصویر نقاره زدن
نقاره را بصدا در آوردن نقاره نواختن
فرهنگ لغت هوشیار
محلی واقع در بلندی که از آن هر صبح (قبل از طلوع آفتاب) و هر شام (بعد از غروب خورشید) دهل و کوس و کرنا و نقاره وغیره نوازند. در این مورد دیولافوا نوشته است: نقاره چیان با آن کرناهای بلند قبل از طلوع آفتاب و بعد از غروب آن در بالای عمارت خانه برسم نیاکان باستانی خود بافتاب که بزرگترین نماینده قوای زنده طبیعت استسلام میدهند. از قدیم در پایتخت و شهرهای بزرگ ایران نقاره خانه وجود داشته و تا چندی پیش هنگام غروب در نقاره خانه (سر درباغ ملی تهران) نیز نقاره میزدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاره زن
تصویر نقاره زن
نقاره چی
فرهنگ لغت هوشیار
((~. ن))
جای مخصوص بر بالای سردرهای بلند که هر صبح و شام در آنجا نقاره می نواختند
فرهنگ فارسی معین
دهل زن، نقاره چی، نوبت زن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نام تپه ایست در سمت چپ رودخانه هزار واقع در لار قصران
فرهنگ گویش مازندرانی